جــــــــــــــــــــــوادین ع

امام رضا ــ امام جواد ع

جــــــــــــــــــــــوادین ع

امام رضا ــ امام جواد ع

دیدن حرکات یک طفل ششماهه وسوزش قلب واشک بصر



ابتدااین ویدیو روببینید . حرکات وشیرین کاری های یک طفل ششماهه ( بافرمت 3gp و دومگابایت ،مناسب برای پخش درانواع گوشی های همراه)


حرکات یک طفل ششماهه


یکی ازکاربران محترم وبلاگ یک نکته ای راآورده اند : " گفته انداین ویدیورادیدم خیلی قلبم آتش گرفت وآن اینکه این طفل که اینهمه شیرین است ودردل هربیننده ای  خودراجامی کند ، ششماهه است . یادم به طفل شیرخوارامام حسین علیه السلام افتادکه امام حسین ، بخاطرچندقطره آب به اندازه ای که تشنگی یک طفل ششماهه رابرطرف کند ، به آن قوم ملعون پست ، التماس کرد . التماس کردکه : " ای قوم ! اگرشمابامن دشمنی دارید این طفل  معصوم که گناهی نکرده است ! آیانمی بینید" کیف یتلظی عطشا ؟ " ( آیانمی بینید که این طفل ، چطورازعطش وتشنگی به خودمی پیچد؟ ) ای مردم اگرفکرمی کنید من آب رابرای خودیادیگری می خواهم بیایید بخاطر رضای خدا ، این طفل رابگیرید ببرید واوراجرعه آبی دهید وسپس رابرگردانیداماعمرسعدصدازد: " حرمله ؟ بزن ! " حرمله ی نانجیب نامرد صدازد ، پدررابزنم یابچه را ؟ " عمر سعد لعنة الله علیه بعددلاتعدولاتحدولاتحصی گفت : " سفیدی زیرگلوی بچه رانمی بینی ؟واین چنین " حرمله " ی حرامزاده باتیرسه شعبه ، گلوی تشنه ی یک طفل شیرخواره ی معصوم مظلوم دلربا ، که فرزندحجت خدابرروی زمین بود، راگوش تاگوش برید( یادم به نظریکی دیگرازکاربران افتادکه نوشته بود " بوسیله کامپیوتر،محققان استخراج کرده اند که " محرم سال 61هجری قمری تقریبا ، احتمال داردمصادف باهشتم تاهیجدهم " مردادماه " شمسی بوده است . درمردادماهی توفبق دست دادمشرف شدیم به عتبات . ابتداء رفتیم " نجف اشرف " بعد که رسیدیم حرم حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام ، چندساعتی درحرم ماندم بعد قصدرفتن به " قبرستان وادی السلام که درنجف واقع است رانمودم . پرس وجوکنان ازحرم خارج شدم ساعت هفده وسی دقیقه عصربود . فکرنمی کردم باچنان گرمای کشنده ای مواجه شوم . چشمانم کم سو شده بود . آنقدرکه احساس می کردم چشمانم نمی بیند . سرم به دوران افتاده بود . حس سردردعجیبی داشتم . گلویم خشک خشک شده بود . احساس می کردم حلقم چون خاک خشک شده است . وآنقدر متعجب شدم وقتی فاصله ی کوتاه قبرستان وادی السلام تاحرم حضرت امیرعلیه السلام رادیدم . رفتم درجوارآرامگاه آیت الله العظمی سیدعلی قاضی طباطبایی تبریزی ، نشستم . باخودگفتم خدایا!گرمای این ساعت ازعصراینطورمرابه زانودرآوردوبیچاره کرد ، گرمای ظهرعاشورا ، بایاران مظلوم حسین علیه السلام چه کرد ؟ ! وآن طفل شیرخواره ششماهه چه حالی داشت وبرآن حلق وحلقوم وجگرنازک تشنه ی نالان ازشدت عطش چه گذشت؟؟!!



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد